loading...
تقدیم به دوست دختر عزیزم
Parisa بازدید : 40 شنبه 02 اردیبهشت 1391 نظرات (2)

لحظه ای که آرام آرام می شوم
و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.
باران مرا آرام می کند ، مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند
آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،
دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،
فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.
صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،
تنهایی در کوچه های سرد و خالی…
کجایی ای یار من ؟
کجایی که جایت در کنارم خالی است.
در این شب بارانی تو را می خواهم ،
به خدا جایت خالی خالی است.
کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد
تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،
تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.
قصه مرد تنها در یک شب بارانی ،
شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.
آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.

Parisa بازدید : 26 شنبه 02 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


کنارم که نیستی همه چی سراب ِ
پر از بغض ِ دنیام ، نفسهام عذاب ِ
تو حبس ِ سکوتم پر از هق هق و درد
ببین درد ِ دوریت با این دل چه ها کرد
کنارم که نیستی پر از اشک ِ چشمام
همون حس ِ تلخی که هیچوقت نمیخوام
یه کابوس ِ لحظم بدون ِ حضورت
شده خون ِ رگهام همۀ وجودت
من ِ تشنه آخر از عشقت میمیرم
تو باشی با عشق ِ تو آروم میگیرم
تو هستی که قلبم پر از عشق و شور ِ
بدونِ تو نبض از دلم خیلی دور ِ
کنار تو بودن یه حس ِ دوبارس
مث ِ لحظه هایی که غرق ِ ترانه س
کنارم بمون تا نفس یاورم شه
تو آغوش ِ تو بودن بازم باورم شه
Parisa بازدید : 30 شنبه 02 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
رفته ای اینک ، اما ایا
باز برمی گردی ؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد
چه شبی بود و چه روزی افسوس
با شبان رازی بود
روزها شوری داشت
ما پرستوها را
از سر شاخه به بانگ هی ، هی
می پراندیم در آغوش فضا
ما قناریها را
از درون قفس سرد رها می کردیم
آرزو می کردم
دشت سرشار ز سبرسبزی رویا ها را
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 541